امروز می خوام درباره پدیده آب نمک و ارتباط اون با دل بنویسم .
چند وقتیه که وقتی به درد دل دوستان گوش می دم ,نتیجه جالبی می گیرم...بیاین با هم گوش بدیم.
دختر:الهه جون ...آخ نمی دونی چقدر دوسش دارم...خیلی ماهه !
_خوش حالم دوستش داری...عشق خیلی قشنگه....می دونی چرا دوسش داری؟
دختر:چون خیلی خوش تیپه !لباساش همه مارک دارن !عطرش چه محشره !ماشینش و گوشیش و که نگو !همش به روزه !
_چون به روزه, دوسش داری؟
دختر:آره خوب
_فکر نمی کنی اونوقت دلش می خواد دوستش هم همش به روز باشه؟
دختر:خوب طبیعیه !باید بخواد .دنیا داره پیشرفت می کنه ما هم باید رشد کنیم مگه نه !
_من به این رشد کردن نمی گم...اسمش رو دوست داشتن هم نمی زارم
دختر:اوه....سخت می گیرین بابا !حال کن و لذت ببر !
نگاهش می کنم
نگاهم می کند...و احساس می کنم به دایی ناسوری نگاه می کند که از قرن ها پیش آمده و روبرویش نشسته
......................
پسر:سلام الی !خوبی
_مرسی تو چطوری؟
پسر:امروز تولد سی سیه !
سی سی کیه؟
سوسن دیگه !به نظرت چی براش بخرم؟
_هفته پیش تولد کی بود پس؟
پسر:اون که عشقمه !اون فابریکس بابا !مریمه
_آخه این چه عشقیه ؟تو با چند نفری ؟
می خنده.....فعلا 3 نفر !دارم رو مخ یکی دیگه هم کار می کنم !دافیه ها !
_چی؟چیه؟
{4 تا دل در آب نمک}
...........................
زن:الهه جون گوشی اضافه داری؟
_نه ,گوشیت خراب شده؟
زن دستی تو موهاش می کشه و با لوندی می گه :نه !دیروز شماره گرفتم ! نمی دونی چه تیکه ایه !کارخونه دار !یه خط دیگه خریدم که مخصوص اون باشه .گوشی رو واسه این می خوام !
_جدا شدی از همسرت؟ تو که 3 ماه عروسی کردی !
زن:وا !یعنی چی ...نه !خوب این دوست پسرمه !
_اما اسم این خیانت عزیزم !
باز همان نگاه البته با کمی فحش و خشم....
{2دل در آب نمک }
.............................................................
مرد ,مرتب حواسش به گوشیشه ! زنش بهم می گه می بینی...از بچش موبایلش عزیز تره !
حواسم به گوشی موبایلش هست ...هر از گاهی لایت می زنه و مرد یه جوری که بقیه حواسشون نباشه تو یه گوشه ای جواب اس ام اس ها رو می ده...و وقتی بر می گرده لبخند روی لباشه .
نگاهش می کنم...می گم عمو ماشالله زنگ خورتون بالاستا !
مرد:بچه ها سر کارن....کارم دارن دیگه !یه پروزه جدیده دارن روش کار می کنن !
موبایلش لایت می زنه و تا نگاهش می کنه لبخند باز به لبش میاد و چشماش برق می زنه و سریع نگاهشو ازم می دزده !
_عمو...چقدر مشغله کاریتون و دوست دارینا !
او سر گرم اس ام اس می شه و زنمو از حرص و تنهایی سر بچه هاش داد می زنه
و من فکر می کنم این روزا دیگه کسی به یک نفر قانع نیست و همیشه چند تا دل تو آب نمک آماده داره تا هر وقت تنها شد از یکیش استفاده کنه !
با خودم فکر می کنم چند نفر مگه می تونن همزمان تو دل آدم باشن...قبول دارم آدما تنها شدن !
اما این دلیل نمی شه که هر کسی رو که از راه رسید وصله کنیم به گوشه دلمون و تعهد هامون یادمون بره و تازه با خوش حالی خودمون و بزک کنیم واسه کسایی که می دونیم تا همیشه کنارمون نخواهند بود ....حرمت بدن یا به قول عزیزی این خاک اره های انسانی چقدر ارزون شده ...قدیما می گفتن:هر چه بگندد نمکش می زنند...وای به روزی که بگندد نمک.... و من از آن روز نزدیکی که نمک بگندد ,می ترسم .